Home خانه
بازی به اعتبار خیانت
بازی به اعتبار خیانت
مصطفی عمرزی
از مدت ها اعتراض و انتقاد می شد که اسناد دولتی و تماس های خصوصی، افشاء می شوند. در مواردی که ظن خیانت وجود داشته باشد، مستندسازی بد نیست، اما باید با تمام مولفه های حقوقی صورت بگیرد. بیرون شدن آن از صیغه ی رسمی، راه را باز می کند تا هر کسی به دلخواه حاکم شود و حکم کند.
افراد و اشخاص به دلایل مختلف، اختلاف می ورزند، اما بخشی از اختلافات به خاطر شرایط سیاسی، حقوقی و انتظامی، هرگز مجال ظهور نمی یابد؛ به خصوص در جایی که خلاف روحیه و باور های مردمی باشند. به این دلیل، اگر در دایره ی روابط خصوصی می ماند و مولد آن مایل نیست آن را اجتماعی بسازد، می تواند تبرئه یابد، چون نخواسته صورت اضرار جمعی بگیرد. افشای این مورد و مواردی که جزو اسناد سری دولتی اند، به هیچ نامی درست نیست.
!د يوه افغان معلم تعلیمی ژوند ته یوه کتنه
د يوه افغان معلم تعلیمی ژوند ته یوه کتنه!
لومړۍ - برخه
عبدالله وردک ، انګلستان - جنوری - ۲۰۲۰
ګرانو او قدرمنو لوستونکو اسلام عليکم و رحمت الله وبرکاته!
لومړی د ستاسې ټولو سلامتی، او کامیابی د الله(ج) له لوی درباره څخه غواړم، او هیله کوم چه ټول روغ، جوړ، او په نېکو کارونو بوخت وئ. وروسته، له ټولو لوستونکو څخه په ډېره درناوۍ هيله کوم، چې زما دغه تعلیمی ليکنې ښه په غور او دقت سره تر آخره ولولي، په هغو کې ښه غور وکړي، ځانونه ښه پرې پوه کړي، او بيا قضاوت وکړي.
زما يوازينی هدف خپلو افغانانو ته د تعليم په برخه کې فی سبيل الله خدمت کول دي، او بس۰
زه غواړم چه د تعليم په برخه کې خپلې ټولې تجربې په ډېر صداقت او امانتدارۍ سره، د ګرانو او قدرمنو لوستونکو حضور ته وړاندې کړم. له هغو لوستونکو څخه چه له ما سره پخوانۍ پيژندګلوی نلري، هیله کوم چې داسې فکر ونکړي چه خدای مکړه، چې زه ځان ښودنه کوم. الله(ج) د مونږه ټول له ځان ښودنې څخه وساتي. آمین یارب العالمین.
منابع طبیعی افغانستان
منابع طبیعی افغانستان
(طنز)
مصطفی عمرزی
از سال هاست که فرزندان این سرزمین برای وطن، جان می بازند، ولی کجاست که در این وطن، نفسی به راحت بکشند یا از منابع آن، به درستی بهره ببرند.
داشته های طبیعی کشور یا همان منابع طبیعی که می توانند از جمله ی سرمایه های مهم ما باشند، با توجه به روایات دینی که به قیامت نزدیک شده ایم، فکر کنم دیگر مجالی برای استفاده و بهره برداری نخواهند یافت. تا کنون هرگز موفق نشده ایم از آن ها به صورت همه جانبه استفاده کنیم. گرچه عوامل مختلف و از جمله مداخلات بیرونی و تشدید بحران، مهمترین سد هایند، اما اراده ی داخلی قوی نیز وجود نداشته است. در این میان، شماری استند که با هراس از طرح آن ها که اگر سرمایه گذاران خارجی استخراج کنند، درست نیست و مفاد کمتر به دست می آید، به گونه ای هم مانع شده اند داشته های طبیعی ما همچنان کشف نشده و دست نخورده، باقی بمانند.
ملي بس
ملي بس
(طنز)
مصطفی عمرزی
از سال هاست كه هنگام گشت و گذار در شهر، با وسیط تكه و پاره اي كه از همه سويش، انسان مي ريزد، با نام ملي بس، آشنا استیم؛ موتر هايي كه فقط مدت كوتاهي پس از داخل شدن به افغانستان، خیلي زود از اصالت هاي توليدي، دور می شوند.
از كودكي تا كهن سالي و زمانی که قوت آویزان شدن از موتر هاي ملي بس وجود دارد، يك نمايش متحرك وضعيت پريشان ما شكل يافته است كه مي تواند معاني بسيار داشته باشد.
استفاده ي اقشار مختلف مردم، نشان مي دهد كه بلي، اين موتر ها/ ملی بس، افتخار ملي گرايي را دارند. آويختن از همه قسمت هاي آن ها نشان مي دهد كه استفاده كننده گان آن ها مردمانی از تمام اقوام افغانستان استند.
موتر هاي ملي بس، حكايت ديگر نيز دارند كه ارزش وقت و زمان را در افغانستان معرفي مي كند. با جا باز كردن در ميان موتر، استفاده كننده گان، ساعات طولاني را براي پيمودن مسافه ي كوتاه در اين موتر ها، وقت گذراني مي كنند.
!گاله گپی نیس، سر ارزن جنگ اس
گاله گپی نیس، سر ارزن جنگ اس!
(طنز)
مصطفی عمرزی
مردم ولایت کاپیسا و در مجموع در ساحه ی شمالی، ضرب المثل مشهوری دارند که آن را هنگامی به زبان می آورند که یک موضوع بی اهمیت، جنجال برانگیز شده باشد. این ضرب المثل مشهور، چنین است: «گاله گپی نیس، سر ارزن جنگ اس!» گال، دانه ای ست خیلی کم ارزشتر از ارزن. استفاده از این ضرب المثل به این مفهوم است که گویا به توهم چیزی دعوا کنند که اصلاً ارزش ناچیز دارد. حالا به تشریح هدف خود می پردازم که گزینش این ضرب المثل زیبای مردم شمالی ما برای این نوشته، به خاطر چیست؟
شنیده و دیده اید که مردم ما، سازمان های اجتماعی، احزاب و سایر تشکل ها، هنگام انتقاد از حکومت به خاطر کم کاری ها می گویند که مثلاً چند میلیارد دالر کمک خارجی آمد، ولی هیچ به حال کشور و ملت تاثیری نداشت و همه ی تقصیر را به دوش حکومت، بار می کنند.
باز هم اوف زاده گان
باز هم اوف زاده گان
مصطفی عمرزی
در حوزه ی به اصطلاحات اشتراکات ایرانی یا فارسی، آن چه خلاف آن را ثابت می سازد، واحد های سیاسی است. در این میان، نوع حکومت، مشی فرهنگی و اقتدار در جمهوری تاجکستان در وابسته گی کامل به روسیه تا مغز استخوان وجود دارد. از پسوند های اوف تا زبان روسی و اقوامی که بیش از نصف جمعیت این کشور فقیر را تشکیل می دهند، اگر کاملاً مُخل حوزه ی اشتراکات به اصطلاح ایرانی- فارسی نباشند، بیش از نصف آن را ناقص می سازند.
جمهوری اسلامی ایران با اقتدار سیاسی اعراب(سادات شیعه) و اکثریت ترک، اگر با ولایت فقیه، فرسنگ ها از تاجکستان دور می شود، به همین میزان نفس ایرانی و فارسی آن با توهم برداشت ها بیشتر در تخلیقات ادبی بسته می شود. در ایران، بیگانه ترین مفاهیم فرهنگی، ایرانی و زبان فارسی است.
با وجود کوشش هایی به یک قرن رسیده اند، اما واقعیت این که ایران با اکثریت ترک، عرب، کرد، بلوچ و ده ها قوم اصالتاً غیر ایرانی و فارسی، هرگز نمی تواند پشتوانه ی ارز فارس شود، در این سلسله، سهم افغانستان را نیز مشخص می سازد.
!کمیسیون اصلاحات اداری یا هفت خوان رستم؟
کمیسیون اصلاحات اداری یا هفت خوان رستم؟!
(طنز)
مصطفی عمرزی
یکی از اداراتی که پس از سقوط طالبان در کشور، داد از کار روایی می زند، کمیسیون اصلاحات اداری است. اگر کمی غور شود، مانند بسیاری از ادارات دولتی، سوراخ های چلوصافی این اداره، به خوبی هویدا می شوند.
این کمیسیون، نه تنها کار مهمی جهت اصلاحات اداری نمی کند، بل سبب شده بعضی از ماموران تاریخ گذشته با سپری کردن امتحانات آن، دوباره ادارات دولتی را آلوده کنند. مثلاً ماموری که به اثر کم سوادی و غیر حرفه یی بودن، اخراج می شود، از طریق این اداره که به جای معیار ها، روابط را ترجیح می دهد، به بهانه ی جندین سال کار و آگاهی از پروسه های تاریخ گذشته ی امتحانات دولتی، استخدام می شود و دوباره روند مزخرف کاری و کندکاری را در ادارات دولتی رونق می دهد و سرعت می بخشد. بعضی با تبدیلی و جابه جائی از یک اداره به اداره ی دیگر، به منظور استفاده های بیشتر، از طریق این کمیسیون، استفاده های سرشار کرده اند. این در جای خود، زمانی را که برای تفویض شغل می گیرد، افزون بر پروسه ی امتحانات آن، چنان طویل است که در مقابل می شود ده بار از هفت خوان رستم و جهان پُر از دیو، پری، تخیل و مخدرات شاهنامه ی فردوسی گذشت.
کمک های بلا- عوض
کمک های بلا- عوض
(طنز)
مصطفی عمرزی
گامی به عقب برگشته و مروری کنیم بر احسانات اتحاد شوروی سابق که طی چند سال حضور شان در افغانستان، به کمک های بلاعوض، معروف شده بودند.
پس از ایجاد اتحاد شوروی، این کشور تحت پلان های خاص، به افغانستان، کمک هایی ارسال می کرد که چربی آن، نسبت به کمک های سایر کشور ها بیشتر بود؛ اما واقعات بعدی نشان دادند که این کمک ها، جزو استراتیژی های آن رژیم بود تا کشور هایی را که کمک می کردند، در آینده در زمینه ی استعمار خود، آماده سازند. مثلا ً تونل سالنگ را ایجاد کردند که بعدا ً زمینه ی رسیدن سریع ضروریات و حضور نظامی آنان را در جنوب کشور، فراهم ساخت.
شوروی ها بعد از کودتای 7 ثور و پروپاگند های ویژه، تا سقوط حکومت کمونیستی کابل، بعضی از تولیدات و مصنوعات روسی را در بدل تحمیل باداری خود بر پرچمی ها و ستمی های وطن فروش، به اضافه ی چور وچپاول منابع طبیعی کشور، چون یورانیم و گاز، صادر می کردند.
فواید رشوه برای حکومت
فواید رشوه برای حکومت
(طنز)
مصطفی عمرزی
چرا در طی این همه سال هایی که حکومت های مختلف در کشور می روند و می آیند، جلو آفت رشوه، گرفته نمی شود؟ به این موضوع با کمی توضیح می پردازیم.
حکومت های ما هیچ وقت نخواسته اند ویا هم نتوانسته اند جلو رشوه را بگیرند. از مهمترین عواملی که حکومت های ما نخواسته اند جلو رشوه سد شوند، یکی هم عدم پرداخت دستمزد های مناسب به کارمندان دولتی یا همان ماموران است؛ چون معاش پرداخت شده، کفاف اعاشه و اباته ی آنان را نمی کند. از طرفی هم نمی شود با دستمزد های دو هزار و سه هزار افغانی، به درستی زنده گی کرد. دیگر این که در این اواخر مسئله ی خود کفایی به سطح همه گانی مطرح شده است که باید به شمول مردم و دست اندرکاران عالی رتبه، ماموران پایینی نیز به خودکفائی برسند.
با استعانت از بیگانه
با استعانت از بیگانه
مصطفی عمرزی
تعمیم عدالت اجتماعی به واسطه ی ادعای قومی، کوچک ترین ظرفیت های بشری را نیز مُخل می سازد. مُعضل ناشی از این مسئله، زمانی بزرگ می شود که اقتدار سیاسی به هر دلیلی آسیب می بینید.
در قرون گذشته، قدرت های استعماری با تعقیب مشی «تفرقه بیانداز و حکومت کن»، کشور ها و مردمانی را خوار و زبون می ساختند که قرن ها با شراکت خونی و همسایه گی مشکل نداشتند.
تغییر حاکمیت ها در گذشته ی ما، جز در مواردی که شاهد یک موج کاملاً بیرونی می بودیم، تطاول زیادی را در پی نداشته است. در گذشته ی کشور ما تا زمان هجوم مغولان که بعداً با تیمور لنگ تکرار شد و با دهشت کشتار و ویرانی، بیگانه وار همه را درو کرد، تنازع داخلی با فرود یک اقتدار که در یک زمینه، اما با تنوع قومی صورت می گرفت، بسیار مردمان این سرزمین را آسیب نرسانده اند.
!شکم گرسنه ایمان ندارد
شکم گرسنه ایمان ندارد!
(طنز)
مصطفی عمرزی
اکثر انقلابات و هرج ومرج ها، ناشی از خالی بودن شکم بوده اند. انقلاب اکتوبر سال 1917م در روسیه که حاکمیت شورا ها را به میان آورد، اگرچه در عقب، خالی از دسایس و سیاست های پلان شده نبود، ولی در ظاهر، مجریان آن، بیشتر کسانی بودند که دارای شکم گرسنه و پا های برهنه بودند.
انقلاب کبیر فرانسه را کسانی به ثمر رساندند که از گرسنه گی، دادشان به هوا رفته بود. انقلاب ایران را کسانی به وجود آوردند که در جلو چشمان شان، کشور شان را تاراج می کردند و پادشاه مالیخولیایی آنان، رفاه مردم را در میان مخروبه های تاریخی، خیال می کرد.
در کشور ما، هرچند در ظاهر، از آن مسایل خبری نبود، ولی در واقع، تضاد های طبقاتی، شهری، دهاتی، قومی و زبانی در کنار کودتاچیان، جهادیان و مقاومت گران، شکم گرسنه گانی را که حضور محسوس نداشتند نیز به میدان آورد.
کابل و کابل آبی
کابل و کابل آبی
(طنز)
مصطفی عمرزی
لید خبر:
پژوهش های زمین شناسی کشور ما نشان می دهند که کابل، زمانی زیر آب قرار داشته و پس از مدتی، نیمه آب شده و بالاخره با تنها یاد گار خود یا دریای کابل، عصر آبی را وداع گفته است؛ آن هم چه وداعی که تنها یادگارش نیز بسیار با آب سر سازگاری نداشته و در بیشتر سال، به جویچه شبیه است تا دریا.
مردم شوخ طبع ما که برای فراموشی از مرارت های خویش، فرهنگ پُرغنای عامیانه ساخته اند، گاهی که از کم آبی و کثافات دریای کابل، به تکلیف می شدند، چیستان می گفتند: «چیست آن چیست در بین دو کوه، سه ماه اش آب و نه ماه اش گُه؟ بعد با تمسخر پاسخ می دادند: دریای کابل!
هوررا
هوررا
(طنز)
مصطفی عمرزی
شاید با خوانش کلمه ی «هوررا» به فکر فرو روید که مقصد نویسنده، چه بوده است؟ ولی زیاد فکر نکنید! با مطالعه ی تمام این نوشته، به منظورم پی خواهید برد.
هدف از استعمال کلمه ی «هوررا»، همانا ابراز شادی وسرور هنگام اجرای عمل یا حرفی ست که شور و احساسات را به وجود می آورد. تا جایی که تاریخ کمک می کند، ریشه ی این کلمه در میان اسلاو نژادان قرار دارد. بیشتر پس از انقلاب اکتوبر سال 1917م که منجر به ایجاد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی شد، در میان کمونیستان روسی و روس ها رواج می یابد.
پس از کودتای 7 ثور 1357ش، رژیم رفقایی، همیشه با تظاهرات ساخته گی، به فریاد و فغان می پرداخت. از جمله تمام ارگان های دولتی، مکاتب و موسسات تحصیلی، ابزار سوء استفاده، قرار گرفته بودند. افراد آن ها به اجبار به تظاهرات ساخته گی می رفتند. در همان زمان در میان شاگردان مکاتب، فورمولی ابداع شده بود که با استفاده از آن، از مظاهرات فرار می کردند و دوباره به درس و مکتب و یا هم مظاهره، حاضر نمی شدند. این فورمول، چه بود؟ حالا برای تان توضیح می دهم.
فرهنگ وطنی
فرهنگ وطنی
(طنز)
مصطفی عمرزی
در گرما گرم فعالیت های رسانه یی، شاهد موجی از تبلیغاتی استیم که جهت ارائه ی واقعیت های کشور یا مسایل وطنی، منتشر می شود، ولی چیزی که هویداست این است که مواد ارائه شده، نه فقط چیز زیادی از فرهنگ های متنوع کشور ما ندارند، بل واقعیت ها را یک جانبه تعمیم می دهند. به طور نمونه، به شماری از تلویزیون ها اشاره می کنم. مثلاً گوینده ی یکی از تلویزیون ها در حالی که زبان دری اش، متاثر از لهجه ی فارسی ایران بود، داد از افغانستان و اصالت های فرهنگی آن می زد.
دیگری با تجارت بر زبان، فرهنگ و دین، و نشر سریال های کم محتوای ایرانی و غیره، خود را متعلق به همه ی افغانان می داند و رسانه اش را نمونه ای از فعالیت های موفق معرفی می کند.
صحبت های مغاره نشینان
صحبت های مغاره نشینان
(طنز)
مصطفی عمرزی
القاعده: اسمت چیست؟
سعید: سعید!
القاعده: از کجا آمده ای؟
سعید: از مصر!
القاعده: خوش آمدی! فقط با شمولیت در القاعده است که زمینه ی رفتن به بهشت، میسر می شود.
سعید: محترم! آیا برای رفتن به بهشت، اسناد یا مثلا ً پاسپورتی لازم است؟
القاعده: بلی! که آن هم صرف به وسیله ی علمای القاعده، فراهم می شود.
سعید: محترم! برای دست یابی به این اسناد، چه کنیم؟
القاعده: کارت این است که به ویژه در افغانستان، جاده ها را خراب کن، مساجد را از بین ببر، مکاتب را ویران کن، آدم بکش، با هر نوع انسانیت و تفکر آزاد مخالف باش و در تمام این فعالیت ها به طرق مختلف متوصل شو و از تخنیک عالی حمله ی انتحاری که در حقیقت مهمترین فکتور رسیدن به بهشت است، استفاده کن!
!مردم افغانستان نام دارند
مردم افغانستان نام دارند!
مصطفی عمرزی
تلقی ما از بدترین دشمن، باید طرفی باشد که هویت سیاسی ما را متنازع می سازد. در حدود یک قرن قبل که حکومت ترکان قاجاری ایران سقوط کرد، مسئله ای را پی گذاشتند که به نام «فارسیسم» به یک دردسر منطقه یی مبدل شده است.
از به اصطلاح اشتراکات فرهنگی تا باور های دینی، بزرگ نمایی فارسکی به نام فارسی زبان که شاید کمترین آن را پدیده ی بدمعنی فارس/ پارس(صدای سگ) تشکیل می دهد، نوع نگرش خاص که گویا افغانستان و تاجکستان با تمام اصالت های فرهنگی و تنوع قومی، جزو محدوده ی فارسستان استند، به ویژه نوع تعدی ایرانی را متفاوت می سازد.
شاهراه ها و راه های مرزی
شاهراه ها و راه های مرزی
(طنز)
مصطفی عمرزی
در داخل کشور ما همانند صد ها مورد دیگر، بعضی از شاهراه ها و راه ها، از جمله مرزی وجود دارند که تا اندازه ای در ساخت آن ها دست آدمی دخیل بوده، اما متباقی توسط طبیعت به وجود آمده اند.
آن جاده های ما که دست آدمی به آن ها رسیده، عبارت از تعدادی ست که از زمان ساکن شدن انسان ها در افغانستان باستانی موجود و تا هنوز مورد استفاده اند؛ یعنی همان راه هایی که تقریباً بعد از کمون اولیه ی کمونیستی احداث شده اند. دیگر راه هایی اند که انسان های ما پس از رسیدن به تمدن، آن ها را احداث کرده اند. از این راه ها نسبت به راه های گذشته، استفاده ی بیشتر می شود. بقیه، جاده هایی هستند که توسط مهندسان اسطوره یی ساخته شده اند. شاید فولاد زره، قهرمانان و بازنده گان شاهنامه ی فردوسی چون کیکاووس، رستم و اسپ وی(رخش ) از آن ها استفاده کرده باشند؛ هرچند این راه ها از لحاظ موقعیت معلوم نیستند، ولی بر اساس دواوین جدیداً سروده شده ی شعری و تاریخ های خیالی، گفته می شود که همچنان مورد استفاده قرار دارند.