Home خانه
قربانی سنتی
قربانی سنتی
(بر اساس یک داستان واقعی)
هارون انصاری
شوهرم مرد و دوباره شوهر کردم
فکر سرپرست خانه و نان آور کردم
چون در فکرم بود که باشد از خود و دلسوز
بار دیگر ازدواج با ایور کردم
از آن روز نه خود، نه اولادم دید روی خوشی
اولادم را در به در، خود را خاک بر سر کردم
ایور جانم خود هم دارد زن و هشت فرزند
شوهر که چی گویم، فقط یک همبستر کردم
چون زنم، نباید باشد بی سرپرست!؟
من این کار را به سنت و طبق آن رهبر کردم!