Home خانه
!(جمعيت و چگونگى مرگ حضرت سليمان (ع
جمعيت و چگونگى مرگ حضرت سليمان (ع )!
در اساطير و منابع غير مؤثق آمده است: حضرت سليمان كه پيامبرى و پادشاهى در او جمع شده بود و بر انس و جن و حيوانات حكومت مى كرد. زمانى كه عمرش به پايان رسيد، عزرائيل او را در محراب و محل عبادت قبض روح نمود. طوريكه ايستاده بود و پيشانى اش را بر عصايش گذاشته بود.
خلائق گمان كردند او در تفكرى عميق فرو رفته است و مزاحمش نشدند. او چنان هيبت و صولتى داشت كه احدى را ياراى بهم زدن خلوت او نبود. همه منتظر ماندند تا خود، سرش را بالا كند. اما اين صحنه چهل سال طول كشيد. تا اينكه مورچه ى وارد عصاى او شد و آنرا از درون خورد تا شكست و يا اينكه زير عصايش را كاويدن گرفت تا آنكه تعادل عصا بهم خورد و حضرت سليمان به زمين افتاد و همه دانستند كه او چهل سال قبل وفات نموده بود.
سرنوشت جمعيت اسلامى هم چنين است كه سالها قبل مرده است. اما پيروانش جسارت بيان آنرا ندارند. در حال حاضر ما به فيلى نياز نداريم تا جمعيت را له كند تا همه بپذيرند كه ديگر وجود ندارد. بلكه به مورچه ى محتاجيم تا اين حقيقت تلخ را به همه تلقين كند كه ايها الناس تمام شد.
بدون شك جمعيت يكى از جريانات نيرومند ايديالوژيك، سياسى و نظامى افغانستان شمول در دهه هاى قبل بود كه كارنامه درخشان مبارزه عليه نظام فرتوت ظاهرشاهى، استبداد داودخانى، حكومات توتاليتر چپ، مقابله با تجاوز سرخ و سياه، رهبرى جهاد و مقاومت و تشكيل دولت اسلامى را در كارنامه اش دارد.
اما با توافقات بُن شيرازه آن از هم پاشيد و در طول اين سالها سير نزولى را پيموده تا به نقطه صفر رسيده. رهبرى آن ميراثى، اساسنامه و مرامنامه اش كلاسيك و از دل آن چند شاخه مختلف منشعب شده. قانونى افغانستان نوين، احمدولى مسعود نهضت، سيد ابراهيم عماد شوراى انسجام و حفيظ منصور هم نهاد جمعيت فكر و عمل را تأسيس نموده اند.
حالا كار از انشعابات فركسيونى به اختلافات شخصى رسيده. در انتخابات قبلى كه صلاح الدين ربانى و عطاء محمد نور از كانديداتورى داكتر عبدالله حمايت مى نمودند، احمدضياء مسعود معاون جمعيت در يك اقدام فردى وارد تيم غنى شد و در مقابل حزبش قرار گرفت. در اين دور كه ربانى و ضيا مسعود از داكتر عبدالله پشتيبانى مى كنند، نور رئيس اجرائيه جمعيت پا را بر روى هم حزبى هايش گذاشته، بعنوان نوكر بى مزد مدافع غنى شده. چگونه حزبى است كه رهبر و معاونش مردم را به تظاهرات دعوت مى كنند و رئيس اجرائيه آن تقاضاى سركوب هم حزبى هايش را مى كند؟
وضعيت رهبرى يك جريان سياسى كه اينگونه باشد، فاتحه صفوف آنرا بايد از قبل خواند. يك تصميم جسورانه، واقعبينانه و قاطع نياز است تا جمعى از رهبران و خرده رهبران جمعيت حاضر شوند و اعلان كنند كه جمعيت با آرمان هاى قبلى اش به آخر خط رسيده، كه بايد نقطه پايان به آن گذاشت. اما مبارزه ادامه دارد و بنابر قول معروف: روز از نو و روزى از نو. تشكيلات جديد، اهداف به روز با نيروى جوان و فعال امروزى اساس كار و پيكار جديدى را بنا نهند.
به اين ترتيب هم از لجن مال شدن آن دوره درخشان جلوگيرى ميشود و هم بن بست و محدوديت كنونى شكسته خواهد شد. جمعيت بايد از تجارب ديگران بيآموزد. سازمان دموكراتيك نوين معروف به شعله ى ها در دوره حكومت شاهى، بنابر دلايل مشخصى به بن بست مبارزاتى رسيده بود. رده هاى دوم و سوم حزب در يك اقدام عاقلانه كنگره ى داير و آن جريان سياسى را منحل اعلان نمودند. داكتر اكرم عثمان در كتابش بنام پسمنظر تاريخ اين روند را تشريح نموده. سپس از ويرانه هاى آن حزب، چندين شاخه سياسى نظير، رهايى، اخگر، ساما، ساوو، پيكار و و بنابر علائق و سلايق پيروان آن ايجاد شد.
در خارج از افغانستان جريان اسلامگراى تركيه كه با رهبرى نجم الدين اربكان آغاز بكار نمود. در مسير مبارزات سياسى شان و بنابر اقتضاى زمان، بار ها تغير نام، تشكيلات و رهبرى داد كه ميتوان از اسامى رفاه، فضيلت، سعادت و عدالت و توسعه نام برد.
تنش هاى لفظى ميان احمدضيا مسعود و عطا محمد نور و ضعف رهبرى صلاح الدين ربانى، آخرين ميخ ها بر تابوت رسوايى جمعيت است. اين جريان سياسى هنوز كه هنوز است، داراى پتانسيل بالقوه نيرومند و كدر هاى تحصيلكرده، مجرب، مخلص و ورزيده ايست كه بدليل انحصار طلبى ها، مافيايى شدن كار حزبى و روى صحنه آمدن مهره هاى وابسته به بيگانه در درون جمعيت، در انزوا بسر مى برند. كه براى آينده افغانستان بسيار مفيد و مؤثر اند.
محمد عارف منصوری