Home خانه
در رثای پدر
در رثای پدر
حیات الله بخشی
ای چرخ فلک بُردی ز پیشم پدرم را
آن نور نظر، قوت قلب و جگرم را
از دست که نالم به کجا عرض کنم حال
زین درد که از دست بدادم پدرم را
آری، پدرم تاج سرم بود، تو ای چرخ
برگرد و بیا باز بده تاج سرم را
اقبال من از روی پدر بود به گیتی
گیتی چه کنم وقتی ندارم پدرم را
هیهات که عمری بکشودم ز اقبال
در آیینه ی روی پدر هر سحرم را
از قافله ی دهر چه کردم به تو ای چرخ
چون رعد رسیدی و ربودی پدرم را
با مرگ پدر بر که بگویم که تو ای چرخ
با تیشه ی بی داد شکستی کمرم را
اکنون که پدر نیست که باشد که بخشیا
در بستر مرگ آید و گیرد خبرم را